منوی اصلی
موضوعات وبلاگ
وصیتنامه شهدا
وصیت شهدا
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
درباره

بـا تـوگـويـم ميهنــم ايـن بـار هـم گـل مـی کنـم آسمـانـت را پُـلِ پـروازِ سُنبـل مـی کنـم در سـرِ پيـری جـوان مـی گـردمـی همچـون بهـار کـوچـه بـاغـت را پـر از آواز بلبـل مـی کنـم جـاودانـه ميهنـم اين بـار هـم مـی سـازمـت چون درفـش کـاويـان هر جای می افرازمت همچـو رستـم می کَـنم ديـو پليـدی را ز جـای چـون فـريـدون شـوکـت ديـريـنه می پـردازمت با تـو مـام ميهنـم ديـرينه پيمـان می کنـم گـر که ايـرانـم نبـاشـد، تـرک ايـن جـان می کنم همچـو آرش بر پَـرِ البـرز جـان بـر کَـف بـه پـای کوهسـاران را پُـر از آواز ايــران می کنم بـا تـو گـويـم ميهنـم اين بـار هـم گـل می کنم با تـو گـويـم ميهنم ايـن بـار هـم گـل مـی کنـم
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها
ایران جاویدان

شاهکار داریوش بزرگ-کانال سوئز

شاهکار داریوش بزرگ-کانال سوئز

از دوران فرمانروایی هخامنشیان بر مصر، آثار و یادمان‌های پرشماری برجای مانده است که بیشترین آنها از زمان داریوش یکم است. یکی از مهم‌ترین آثار بجای مانده از زمان داریوش در مصر، آبراهی است که رود نیل را به دریای سرخ پیوند می‌دهد. در طول مسیر این آبراه که در زمان فراعنه و داریوش برای اتصال دریای سرخ به رود نیل و دریای مدیترانه ایجاد شده است، دارای چهار بخش طبیعی و سه بخش مصنوعی است.

ادامه در ادامه نوشتار

 

بخش‌های طبیعی آبراه عبارتند از: ۱- دریاچه بزرگ تلخ، ۲- دریاچه تمساح، ۳- شاخابه‌ای از رود نیل، ۴- رود نیل. بخش‌های مصنوعی و حفاری شدهٔ آبراه عبارتند از: ۱- فاصله میان شهر سوئز تا دریاچه تلخ، ۲- فاصله میان دریاچه تلخ تا دریاچه تمساح، ۳- فاصله میان دریاچه تمساح تا شاخابه نیل که از وادی تومیلات می‌گذرد و به کنار شهر زقازیق می‌رسد. از اینجا به بعد کشتی‌ها از طریق شاخابه نیل به سوی رود نیل می‌رفته‌اند و سپس سوار بر نیل به شهرهای گوناگون عزیمت کرده و یا به دریای مدیترانه وارد می‌شده‌اند.، تاکنون پنج ستون سنگی یادمانی از این پادشاه شناسایی شده است.

 

شاهکار داریوش بزرگ-کانال سوئز

شاهکار داریوش بزرگ-کانال سوئز

داریوش پنج کتیبه بر روی سنگ گرانیت سرخ‌رنگ (سنگ سماق) در کنار این آبراه مهم نگاشته است که یادمانی از انجام این برنامه بزرگ و شگفت مهندسی و زمین‌پیمایی در عصر باستان است. سنگ‌ها بلندایی در حدود ۳ متر دارند و بومی استقرارگاه خود نیستند؛ بلکه از جای دیگری تهیه شده و پس از پایان سنگ‌تراشی در محل فعلی خود نصب گردیده‌اند. ظاهراً هر پنج نسخه رونوشتی از یکدیگر هستند و تفاوتی در مضمون با هم ندارند.

شاهکار داریوش بزرگ-کانال سوئز

شاهکار داریوش بزرگ-کانال سوئز

داریوش شاه پس از حفر کانال سوئز دستور داد تا به یادبود این کار سترگ و ماندنی لوح های سنگی بزرگی درکانال نصب کنند که در این کتیبه ها آمده است:
…خدای بزرگ است اهورامزدا که سرزمین را آفرید، که انسان را آفرید، که شادی رابرای انسان آفرید و داریوش را به شاهی برگزید. هم او که به داریوش پادشاهی بزرگ با مردان خوب و اسبان خوب عطا کرد. منم داریوش، شاه بزرگ، شاه تمام مردم، شاه سرزمین پهناور، پسر ویشتاسپ هخامنشی…

گوید داریوش شاه : من پارسی هستم، به همراهی پارسیان مصر را گشودم، امر کردم این کانال را حفر کنند…از رودی که در مصر جاریست آن را نیل می نامند تا دریایی که از پارس می آید (خلیج فارس) این کانال حفر شد چنان که فرمان داده بودم و کشتی ها بوسیله این راه آبی از مصر به سوی سرزمین پارس روان شدند، چنانکه اراده من بود…



هیچکس به درستی از زمان تولید دقیق باتری ها آگاه نیست.اما بررسی های باستان شناسان نشان می دهد که اجداد ما ایرانیان حدود 2000 سال پیش یعنی در دوره حکومت اشکانیان وسیله ای در اختیار داشتند که از آن ها مانند باتری امروزی برق تهیه می کردند.
بنابر این ایرانیان نخستین مخترعان باتری بوده اند.



کنون گویمت رویدادی دگر                زتاریخ دیرین این بوم و بر

چواسکندرآمد به ملک کیان              یکی گرد فرمانده قهرمان

به ایرانیان داد درس وطن                 در این ره گذشت از سروجان وتن

که فرزند نام آور میهن است            مر آن شیردل آریو برزن است

چو اسکندر آهنگ ایران نمود            همه آگهان را هراسان نمود

جهانگستری فکروسودای او            جهانگیری اندیشه و رای او

چو موج شتابنده میراند پیش           بشد کار دارا بسختی پریش

سرانجام دارا در آمد ز پا                 از این بار شد پشت ایران دوتا

بسی شهرها راسکندر گشود        بجز پارس چون راه دشوار بود

گذرگاه او تنگه ای بود تنگ            دو سویش همه صخره و کوه و سنگ

همه سنگها بود ره ناپذیر              همه صخره هایش کهنسال و پیر

در آن تنگه سردار ایران سپاه          بر اسکندر و لشکرش بست راه  

چو کوهی سر افراشت بر آسمان   که تا ره بود بسته بر دشمنان

پس از روزها پایداری و جنگ          پس از هفته ها کارزار و درنگ

سکندر نیارست از آن ره گذشت     به کارش فروماند و درمانده گشت

سر انجام فکری سکندر نمود         پی چاره تدبیر دیگر نمود

بگفتا به سردار ایران سپاه            که بگذر ز پیکار و بگشای راه

بخشم تو را بر همه مهتری           از این پس تو سردار اسکندری

ولی آریو برزن پاکدل                    پی پاس این خاک و این آب و گل

به اسکندر از خشم پاسخ نداد      چو کوهی فراروی او ایستاد

سرانجام  نابخرد گمرهی             به دشمن نشان داد دیگر رهی

چو اسکندر از تنگه آمد فراز           ز نو آریو برزن چاره ساز

گران پاتر از صخره های بلند          بپا ایستاد اندر آن تنگ بند

بدین گونه ره بر سکندر ببست      بر او آشکار و مسلم شکست

 بدانست جز مرگ در پیش نیست  وراتا عدم یک قدم بیش نیست

چو نزدیک شد لحظه واپسین        به میدان آورد گفت این چنین:

بدان ای سکندر پس از مرگ من    پس از از ریزش آخرین برگ من

توانی گشایی در پارس را            نهی بر سرت افسر پارس را

به تخت جم و کاخ شاهنشهان     قدم چون نهی با دگر همرهان

مبادا شوی غره از خویشتن         که ایران بسی پرورد همچو من

چو اسکندر این جانفشانی بدید    سرانگشت حیرت به دندان گزید

به آهستگی گفت با خویشتن      که اینست مفهوم عشق وطن

اگر چند آن آریا مرد گرد                پی پاس ایران زمین جان سپرد

ولی داد درسی به ایرانیان           که در راه ایران چه سهل است جان


جهان در سیاهی فرو رفته بود               به بهبود گیتی امیدی نبود

نه شایسته بودی شهنشاه مرد            رسوم نیاکان فراموش کرد

بناکرد معبد به شلاق و زور                    نه چون ما برای خداوند نور

 پی کار ناخوب دیوان گرفت                    خلاف نیاکان به قربان گرفت

نکرده اراده به خوبی مهر                       در اویخت با خالق  این سپهر

در آواز مردم به جایی رسید                   که کس را نبودی به فردا، امید

به درگاه مردوک یزدان پاک                     نهادند بابل همه سر به خاک

شده روزمان بدتراز روزپیش                   ستمهای شاهست هر روز بیش

خداوند گیتی و هفت آسمان                    ز رحمت نظرکرد بر حالشان

برآن شد که مردی بس دادگر                 به شاهی گمارد در این بوم وبر

چنین خواست مردوک تا درجهان            به شاهی رسد کورش مهربان

سراسرزمینهای گوتی وماد                  به کوروش شه راست کردارداد

منم کوروش وپادشاه جهان                   به شاهی من شا دما ن مردمان

منم شاه گیتی شه داد گر                     نیاکان من شاه بود و پدر

روان شد سپاهم چو سیلاب ورود        به بابل که در رنج وآزار بود

براین بود مردوک پروردگار                   که پیروز گردم دراین کارزار

سرانجام بی جنگ و خون ریختن          به بابل درآمد ،سپاهی زمن

رها کردم این سرزمین را زمرگ          هم امید دادم همی ساز وبرگ

به بابل چو وارد شدم بی نبرد              سپاه من آزار مردم نکرد

اراده است اینگونه مردوک را               که دلهای بابل بخواهد مرا

مرا غم فزون آمد از رنجشان                ز شادی ندیدم در آنها نشان

نبونید را مردمان برده بود                      به مردم چو بیدادها کرده بود

من این برده داری برانداختم                به کار ستمدیده پرداختم

کسی را نباشد به کس برتری             برابر بود مسگرولشکری

پرستش به فرمانم آزاد شد                معابد دگر باره آباد شد

به دستور من صلح شد برقرار             که بیزار بودم من از کارزار

به گیتی هر آن کس نشیند به تخت      از او دارد این را نه از کار بخت

میان دو دریا در این سرزمین               خراجم دهد شاه و چادر نشین

ز نو ساختم شهر ویرانه را                   سپس خانه دادم به آواره ها

نبونید بس پیکر ایزدان                          به این شهر آورده از هر مکان

به جای خودش برده ام هر کدام          که دارند هر یک به جایی مقام

ز درگاه مردوک عمری دراز                    بخواهند این ایزدانم به راز

مرا در جهان هدیه آرامش است          به گیتی شکوفایی دانش است

غم مردمم رنج و شادی نکوست         مرا شادی مردمان آرزوست

چو روزی مرا عمر پایان رسید              زمانی که جانم ز تن پر کشید

نه تابوت باید مرا بر بدن                       نه با مومیایی کنیدم کفن

که هر  بند این پیکرم بعد از این           شود جزئی از خاک ایران زمین




برچسب ها : منشور کوروش کبیر به شعر,

موضوع :
کوروش کبیر ,  , 

استاد دکتر خسرو فرشید‌ورد متولد 1308 در ملایر بود و پس از اخذ مدرک دکترا در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد.‏‎ ‎‏ این استاد زبان و ادبیات فارسی نزدیک به 20 عنوان کتاب در زمان حیات خود چاپ و منتشر کرد که در سه حوزه قابل مطالعه است‏‎.

‎دکتر فرشید ورد به زبان و شعر فارسی عشق و غیرت فراوان داشت. این شعر قدیمی که از مشهورترین سروده‌های استاد نیز هست، به خوبی محبت خالصانه او به ایران و فرهنگ این سرزمین را نشان می‌دهد:

این خانه قشنگ است ولی خانة من نیست‎
‎‏این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست‎ ‎
‏آن کشور نو، آن وطـن دانش و صنعت‏‎
‎‏هرگز به دل انگیـزی ایران کهن نیست‎ ‎
‏در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان‏‎
لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست‎ ‎
‏در دامن بحر خزر و ساحل گیلان‎
‎‏موجی است که در ساحل دریای عدن نیست‎ ‎
‏در پیکر گلهای دلاویز شمیران‎
‎‏عطری است که در نافة آهوی ختن نیست‎ ‎
‏ آواره‌ام و خسته و سرگشته و حیران‎
‎‏هرجا که روم هیچ کجا خانة من نیست‎ ‎
‏آوارگی وخانه به دوشی چه بلایی است‎
‎‏دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست‎ ‎
‏من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ‏‎
‎‏در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست‎ ‎
‏هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران‎
‎‏بی‌شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست‎ ‎
‏پاریس قشنگ است ولی نیست چو تهران‏‎
‎‏لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست‎ ‎
‏هر چند که سرسبز بوَد دامنة آلپ‏‎
‎‏چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست‎ ‎
‏این کوه بلند است ولی نیست دماوند‏‎
این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست‎ ‎
‏این شهرعظیم است ولی شهرغریب است‏‎
‎‏این خانه قشنگ است ولی خانة من نیست‎

یادش گرامی باد



این روزها در معماری و شهرسازی کوشش می‌شود که تا جای ممکن تمامی بناها و گذرها در امتداد محور شمالی- جنوبی و یا خاوری- باختری ساخته شود. اما در دوران باستان از چنین شیوه‌ نادرستی پیروی نمی‌شده است. یافته‌های کاوش‌های باستان‌شناختی نشان می‌دهد که نه تنها در بناهای بزرگ، بلکه حتی در معماری ساده و روستایی هزاران سال پیش، محور همگی بناها و گذرهای شهر و روستا با توجه به وضعیت اقلیمی و آب‌وهوایی منطقه و با در نظرداشت مقدار نور خورشید، سمت وزش باد و دیگر لازمه‌های اقلیمی طراحی و ساخته می‌شده‌اند.

از سوی دیگر، در کارکردهای آیینی برخی بناها، لازم بوده است تا بجز نمونه‌های بالا به ویژگی‌های نجومی و تقویمی بنا هم توجه شود و چنین است که در تمامی بناهای همگانی و آیینی دوران باستان از این نکته غفلت نشده و طراحی و ساخت آنها با در نظرداشت باورهای نجومی و کیهانی و نیز زمان برگزاری آیین‌ها انجام می‌شده است.

این سخن نادرست و سراسر اشتباه را همگان بارها شنیده‌اند که تخت‌جمشید بنایی برای برگزاری جشن نوروز بوده است. ادعایی که هیچگاه دلیل و مدرکی برای آن به دست نیامد و هیچگاه نیز گویندگان آن نیازی به ارائه سند یا شاهدی ملموس احساس نکردند. در این میان، شادروان استاد یحیی ذکاء (و سپس آقای دکتر علی حصوری) کوشیدند تا میان «سنگ‌ اندازه‌گیری» که در کف و میانه کاخ سه‌دری تخت‌جمشید قرار دارد، با رسیدن خورشید به نقطه اعتدال ارتباطی پیدا کنند و سپس اظهار داشتند که در بامداد روز نوروز، پرتوهای خورشید در امتداد درگاه کاخ ‌سه‌دری و سنگ اندازه‌گیری می‌تابد و این لحظه نشانه رسیدن خورشید به نقطه اعتدال است. (یحیی ذکاء، نوروز، 1358، ص 55؛ علی حصوری، مجله چیستا، سال چهارم، شماره 6، بهمن 1365، ص 465).

اما محاسبه‌ها و بررسی‌های میدانی این نگارنده نشان می‌دهد که نه تنها چنین واقعه‌ای در تخت‌جمشید رخ نمی‌دهد، بلکه پرتوهای خورشید بامدادی در نوروز که از درگاه کاخ سه‌دری وارد می‌شوند، حتی به این سنگ شاخص نزدیک هم نمی‌شوند و با آن فاصله‌ای بسیار دارند. به عبارت دیگر بین این سنگ و اعتدال بهاری ارتباطی وجود ندارد.

محور تخت‌جمشید و تمامی بناهای آن در امتداد شمال‌ غربی به جنوب شرقی واقع شده‌اند؛ بطوریکه از چهار جهت اصلی به اندازه 20 درجه غربی انحراف دارد. به این ترتیب هنگامی که خورشید در هنگام انقلاب تابستانی طلوع می‌کند، چند درجه نسبت به محور تخت‌جمشید انحراف شمالی دارد و کوه مشرف به تخت‌جمشید مانع دیدار پرتوهای آن می‌شود. اما پس از چند دقیقه که خورشید کوه را پشت سر می‌گذارد و از بالای آن طلوع می‌کند، در امتداد محور تخت‌جمشید واقع شده است. در واقع محور تخت‌جمشید در راستای انقلاب تابستانی و از سوی دیگر، عمود بر آن ساخته شده است.

در میانه همه کنگره‌های تخت‌جمشید، سازه‌ای وجود دارد که با آفتاب‌سنج‌های تقویم آفتابی نقش‌رستم (کعبه زرتشت) شباهت فراوانی دارند و شواهدی مبنی بر کارکرد تقویمی در آنها دیده می‌شود.  نمای این آفتاب‌سنج‌ها و کنگره‌های در برگیرنده آن، علیرغم تعداد بسیار فراوان، تنها در دو جهت ساخته شده‌اند: یا در امتداد پرتوهای خورشید بامدادی انقلاب تابستانی هستند و یا در تقاطع با آن. به این ترتیب، به هنگام انقلاب تابستانی یا آغاز تابستان، تمامی اضلاع آفتاب‌سنج‌هایی که نمای آنها در امتداد پرتوهای خورشید است، در معرض نور خورشید قرار می‌گیرند و هیچیک از اضلاع هفت‌گانه آن در سایه قرار نمی‌گیرد. اما از سوی دیگر، تمامی اضلاع آفتاب‌سنج‌هایی که نمای آنها در تقاطع با پرتوهای خورشید قرار دارند، در سایه کامل قرار می‌گیرند و نور خورشید به هیچیک از اضلاع هفت‌گانه آنها نمی‌تابد. این وضعیت در آفتاب‌سنج‌ها، فرا رسیدن فصل تابستان را نوید می‌دهند. اضلاع این آفتاب‌سنج‌ها توانایی اینرا هم دارند که هنگام‌های دیگری از سال همچو نوروز و میتراکانا/ مهرگان (اعتدال بهاری و پاییزی) و نیز انقلاب زمستانی یا شب چله/ یلدا را نشان دهند.

بجز این به نظر می‌آید که در ساخت دروازه ورودی تخت‌جمشید یا کاخ دروازه همه ملت‌ها (ویسَـه دَهیو) بیشتر از دیگر بناهای تخت‌جمشید به کارکردهای تقویمی توجه شده است. این بنا بگونه‌ای طراحی و ساخته شده که بجز آغاز تابستان، به هنگام اعتدالین و انقلاب زمستانی نیز پرتوهای خورشید بامدادی بگونه‌ای خاص به درون بنا بتابند. برای اینکار از روزنه‌های تشکیل شده در میان درگاه‌های شمال شرقی و جنوب شرقی بنا استفاده می‌شده است. دلیل اینکه دروازه همه ملت‌ها نسبت به دیگر بناهای تخت‌جمشید اختلاف محوری در حدود یک درجه دارد و نیز اندازه‌های درگاه‌های آن با یکدیگر متفاوت است، در همین ویژگی و کارآیی آن نهفته است. نظر فراموش  نشود.




برچسب ها : تخت‌جمشید و خصوصیات تقویمی و گاه سنجی ان,

طوایف پارسی

در این قسمت درباره مردم و طوایف پارسی مطلبی را برای تان قرار داده ام و امیدوارم که از این مطلب استفاده کنید.

بنا به گفته هردوت پارسی ها به شش طایفه ده نشین و چهار طایفه چادر نشین تقسیم شده اند.  که شش طایفه ده نشین به کار کشاورزی مشغول بودند.و هردوت نام این طوایف را چنین بیان  می کند :

1- پاسارگاد (پازارگاد9

2- مارفین

3- ماسپین

4- پانتیل

5- دژوسیان(دروزین)

6- گرمانین

و چهار طایفه چادر نشین افراد بیابان گرد بودند که به کار چوپانی مشغول بودند و نام این طوایف به شرح زیر  می باشد:

1- داین

2- مارد (مرد)

3- دروپیک

4- ساگارتین (ساگارتی)

از تمام این طوایف سه طایفه اول یعنی پاسارگاد، مارفین و ماسپین ها از دیگران برتر و طئایف دیگر تابع آنها بودند.

هخامنشیان نیز کشاورز و از طایفه پاسارگاد بودند.( همان طور که قبلا گفته شد هخا ـ اولین رهبر این قوم ـ سرکرده پاسارگاد بوده است.)

لازم به ذکر است که در دوره هخامنشیان طبقه بزرگان از هفت خانواده پارسی درجه اول تشکیل می شده اند که مناصب لشکری و کشوری در دست آنان بوده است.

طبقه دیگر در دوره هخامنشی طبقه مغان یا روحانیون است که از طوایف  ششگانه ماد بودند. این طبقه در دوره هخامنشی اهمیت و اعتبار داشته و اجرا کننده مراسم مذهبی به شمار می رفتند.

در دوره هخامنشی امیران و بزرگان در دستگاه های اداری و مذهبی از اسیران جنگی به عنوان کارگر استفاده   می کردند. و آنان را مانیا می خواندند. هم چنین از وجود آنها در امور ساختمانی و کشاورزی و صنعت  بهره می بردند. و غالبا آن ها را در روستاها اسکان می دادند.

همان طور که قبلا گفته شد هخامنشیان بیشتر کشاورز بودند و در این دوره ماموران دولتی مخصوصی ناظر بر امور کشاورزی و متصدی دریافت مالیات بودند. پادشاهان هخامنشی به امر کشاورزی اهمیت می داده و به کسانی که زمین های بایر را تبدیل به اراضی زراعتی و پرداخت کرده یا به احداث قنات می پرداختند پاداش خوبی        می دادند.



-  ایــــــر ا  ن

كــشــورم   آئـیــنـه  لـطــف  خـــدا

مـشــرق  پــر  نـور  اِیـمـان  و  دعــا  

پـرچــم    ایــران  گـلسـتـان  امـیـد 

سـرخ   گـون و  سـبز فام و رو  سـپـیـد

عـشـق آمـد شـوقـهـا در جان شـکـفـت 

سـی بهار از گـلـشـن ایـمـان شـکـفـت 

بـی   امـان   یـاد    از   دلیــران  می کنـم 

جـان    فـدای     نـام   ایـران    می کنـم 



یا میدانید : اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشگری و كشوری به مدت 40 سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مستمری دائم را كورش كبیر در ایران پایه گذاری كرد آیا میدانید : اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشگری و كشوری به مدت 40 سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مستمری دائم را كورش كبیر در ایران پایه گذاری كرد.

آیا میدانید : اولین مردمانی كه قاره آمریكا را كشف كردند ایراینان بودند و كریستف كلب و واسكودوگاما بر اثر خواندن كتابهای ایرانی كه در كتابخانه واتیكان بوده به فكر قاره پیمایی افتادند.

آیا میدانید : كورش پس از فتح بابل به معبد مردوك رفت و برای ابراز محبت به بابلی ها به خدای آنان احترام گذاشت و در همان معبد كه بیش از 1000 متر بلندی داشت برای اثبات حسن نیت خود به آنان تاج گذاری كرد.

آیا میدانید : كمبوجبه فرزند كورش بدلیل كشته شدن 12 ایرانی در مصر و اینکه فرعون مصر به جای عذر خواهی از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ، با 250 هزار سرباز ایرانی در روز 42 از آغاز بهار 525 قبل از میلاد به مصر حمله كرد و كل مصر را تصرف كرد و بدلیل آمدن قحطی در مصر مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر كرد . اكنون در مصر یك نقاشی دیواری وجود دارد كه كمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان میدهد . او به هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نكرد و بی احترامی به آنان ننمود.

آیا میدانید : داریوش کبیر با شور و مشورت تمام بزرگان ایالتهای ایران كه در پاسارگاد جمع شده بودند به پادشاهی برگزیده شد و در بهار 520 قبل از میلاد تاج شاهنشاهی ایران رابر سر تهاد و برای همین مناسبت 2 نوع سكه طرح دار با نام داریك ( طلا ) و سیكو ( نقره ) را در اختیار مردم قرار داد كه بعدها رایج ترین پولهای جهان شد.

آیا میدانید : داریوش كبیر طرح تعلمیات عمومی و سوادآموزی را اجباری و به صورت كاملا رایگان بنیان گذاشت كه به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و نوشتن بدانند كه به همین مناسبت خط آرامی یا فنیقی را جایگزین خط میخی كرد كه بعدها خط پهلوی نام گرفت . ( داریوش به حق متعلق به زمان خود نبود و 2000 سال جلو تر از خود می اندیشید).

آیا میدانید : داریوش در پایئز و زمستان 518 - 519 قبل از میلاد نقشه ساخت پرسپولیس را طراحی كرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با كمك چندین تن از معماران مصری بروی كاغد آورد.

آیا میدانید : داریوش بعد از تصرف بابل 25 هزار یهودی برده را كه در آن شهر بر زیر یوق بردگی شاه بابل بودند آزاد كرد.

آیا میدانید : داریوش در سال دهم پادشاهی خود شاهراه بزرگ كورش را به اتمام رساند و جاده سراسری آسیا را احداث كرد كه از خراسان به مغرب چین میرفت كه بعدها جاده ابریشم نام گرفت.

آیا میدانید : اولین بار پرسپولیس به دستور داریوش كبیر به صورت ماكت ساخته شد تا از بزرگترین كاخ آسیا شبیه سازی شده باشد كه فقط ماكت كاخ پرسپولیس 3 سال طول كشید و کل ساخت کاخ ?? سال به طول انجامید.

آیا میدانید : داریوش برای ساخت كاخ پرسپولیس كه نمایشگاه هنر آسیا بوده 25 هزار كارگر به صورت 10 ساعت در تابستان و 8 ساعت در زمستان به كار گماشته بود و به هر استادكار هر 5 روز یكبار یك سكه طلا ( داریك ) می داده و به هر خانواده از كارگران به غیر از مزد آنها روزانه 250 گرم گوشت همراه با روغن - كره - عسل و پنیر میداده است و هر 10 روز یكبار استراحت داشتند.

آیا میدانید : داریوش در هر سال برای ساخت كاخ به كارگران بیش از نیم میلیون طلا مزد می داده است كه به گفته مورخان گران ترین كاخ دنیا محسوب میشده . این در حالی است كه در همان زمان در مصر كارگران به بیگاری مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد كه با شلاق نیز همراه بوده است.

آیا میدانید : تقویم كنونی ( ماه 30 روز ) به دستور داریوش پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی "دنی تون" بسیج كرده بود . بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل بوده و در طول سال دارای 5 عید مذهبی و 31 روز تعطیلی رسمی كه یكی از آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است.

آیا میدانید : داریوش پادگان و نظام وظیفه را در ایران پایه گزاری كرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزیر باید به خدمت بروند و تعلیمات نظامی ببینند تا بتوانند از سرزمین پارس دفاع كنند.

آیا میدانید : در طول سلطنت داریوش كبیر 242 حكمران بر علیه او شورش كرده بودند و او پادشاهی بوده كه با 242 مورد شورش مقابله كرد و همه را بر جای خود نشاند و عدالت را در سرتاسر ایران بسط داد . او در سال آخر پادشاهی به اندازه 10 میلیون لیره انگلستان ذخیره مالی در خزانه دولتی بر جای گذاشت.

داریوش در سال 521 قبل از میلاد فرمان داد : من عدالت را دوست دارم ، از گناه متنفرم و از ظلم طبقات بالا به طبقات پایین اجتماع خشنود نیستم



 

تاجگزاری نرسی

تاجگزاری نرسی




برچسب ها : عكس هاي ناب تاريخ ايران,

ز شوق کیست یارب اینچنین گمکرده راه آهو
که هر جا می‌رسد جای دگر دارد نگاه آهو
نگاهش محملِ کیفیتِ شام غریبان است
چه غم دارد خدایا در شبِ چشمِ سیاه آهو؟
همه سرمایه‌اش داغ است و سودش اشک تنهایی
چو شمعش نیست استعداد کسب مال و جاه، آهو
به چشم حلقۀ دام، اعتبارِ عذرِ غفلت را
ندارد جز نگاه بیگناه خود، گواه آهو
وگر عذرِ نگاهِ بی‌گناهش بی‌ثمر افتد
ندارد غیرِ لطفِ ضامن آهو، پناه آهو
که آن آیینهْ حضرت چونکه عرض جلوه می‌فرمود
هزار آهو پی‌اش می‌آمد از حسرت که آه، آه، او
به کهساری که مهتابِ خرامش سایه اندازد
شراری می‌شود هر سنگ و می‌افتد به راه، آهو
توانَد شب به شب از دور نور گنبدش بیند
نیابد گر چه روزی بار در آن بارگاه آهو
تواند شب به شب در دشت غربت صید عطرش را
به صد امید بنشیند به راهش تا پگاه آهو
نسیم نوبهار رحمت است و در قدمهایش
به زاری می‌گذارد سر به تقلیدِ گیاه آهو
از آن روزی که چشمانش ضمانت خواه چشمش شد
هزاران رود، خجلت بُرد و آمد عذرخواه، آهو
بنازم فرّ آن سلطان که چون در صید دل آید
برانگیزد هزاران دشت از گردِ سپاه آهو
در آن کشور که منشور عدالت گستر آمد او
نگردد ناامید آدم، نماند بی پناه آهو
چه نیکو فال من آمد، کز این سرگشتگی‌ها باز
به پابوس تو آمد شعرم این گمکرده راه آهو...



http://www.iranwrestling.ir/images//Content/Contents/PicService/779f8ee4-2d80-4c0c-8b75-6b29f17c0773/x350.jpg
رقابتهای كشتي آزاد قهرماني جهان- مجارستان گزارش تصويري-26

عرض تبريك و تهنيت به ملت شريف ايران اسلامي





 
 
 


444312114617908813514116030371004720938.

 آري اي دوست مرا داغ عتابم كافي است

به دلم قهر و غضب وقت خطابم كافي است

 ديگر از عدل عذابم مكن اي معدن فضل

شعله خجلت ذنبم به عذابم كافي است

 مستحق غضب و قهر و عذابم اما

بي محلي تو يارب به جوابم كافي است

 آه، رسوا مكنم نزد رئوس الاشهاد

زآنكه شرمندگي روز حسابم كافي است

 باورم نيست ز اصحاب شمالم خوانند

پيش اصحاب يمين چشم پر آبم كافي است

 خواهي ار از من نالان گذري در صف حشر

پيش چشمان علي ترك عقابم كافي است

 شعله نار بر اين چهره ميفروز كه خود

از گنه مانده بر اين چهره نقابم كافي است




دریافت کد رتبه جهانی سایت و وبلاگ