منوی اصلی
موضوعات وبلاگ
وصیتنامه شهدا
وصیت شهدا
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
درباره

بـا تـوگـويـم ميهنــم ايـن بـار هـم گـل مـی کنـم آسمـانـت را پُـلِ پـروازِ سُنبـل مـی کنـم در سـرِ پيـری جـوان مـی گـردمـی همچـون بهـار کـوچـه بـاغـت را پـر از آواز بلبـل مـی کنـم جـاودانـه ميهنـم اين بـار هـم مـی سـازمـت چون درفـش کـاويـان هر جای می افرازمت همچـو رستـم می کَـنم ديـو پليـدی را ز جـای چـون فـريـدون شـوکـت ديـريـنه می پـردازمت با تـو مـام ميهنـم ديـرينه پيمـان می کنـم گـر که ايـرانـم نبـاشـد، تـرک ايـن جـان می کنم همچـو آرش بر پَـرِ البـرز جـان بـر کَـف بـه پـای کوهسـاران را پُـر از آواز ايــران می کنم بـا تـو گـويـم ميهنـم اين بـار هـم گـل می کنم با تـو گـويـم ميهنم ايـن بـار هـم گـل مـی کنـم
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها
ایران جاویدان


ائيرينه :

 

 اين واژه در فرس هخامنشي آريا و در پهلوي اران است و آريارامنا (آريارمن) نام جد داريوش بزرگ مشتق شده از همين واژه مي باشد . ائيرين در اشتات يشت بند يكم و در دو سيروزه كوچك و بزرگ بند نهم آمده است كه به عنوان صفت استفاده شده است . يعني منسوب به آريا . استاده پورداوود هركجا به واژه ائيرينه وئيجه برخورده است آن را به معني آريا ترجمه كرده است ولي در همه جا ذكر كرده است كه اين همان ايران كنوني است كه نشان از مقدس بودن نام كشورمان در تمامي متون ديني باستاني حكايت دارد . در كتاب يشتها استاد پورداوود آمده است شكي نيست كه ايرانيان باستان خودشان را آريايي ها مي ناميدند . خود واژه ائيريه ( آريا ) در معني پارسي امروزي يعني نجيب و شريف و نام قوم آرياست . اين نژاد هم اكنون بين هند و ايران تقسيم شده اند كه از شاخه نژاد هند و اروپايي است . بخشي ديگر از اين اقوام كهن در آلمان - يونان و روم نيز پخش مي باشند . در فرس باستان اين واژه آريه ناميده شده است . اقوام هند و اروپايي شعبه وسيعي از نژاد سفيد هستند كه در ايران - هند و اروپا ماندگار شدند . و زبان هند و اروپايي نيز مختص آنان است . در اوستا نام ايران به عنوان مبدا اصلي آريايي نژادها معرفي شده است . حركت آريايي ها به سوي ايران به بيش از 2000 سال پيش از ميلاد مسيح باز ميگردد . اقوام آريايي كه فلات گسترده ايران را براي مسكن خود انتخاب نمودند به دوازده قسمت عمده تقسيم شدند كه نام برخي از آنان در اوستا آمده است:

 

 ۱) مادها در شمال غربي ايران - شامل كليه قسمتهاي آتروپاتكان (آذربايجان) - آران و قفقاز ( جمهوري آذربايجان) - كليه شهرهاي كرد نشين تركيه و عراق و سوريه .

 

2 ) پارس ها در جنوب ايران

 

3 ) هيركانيها در استرآباد ( گرگان امروزي )

 

4 ) پارتها در سرزمين خراسان بزرگ

 

5 ) آريانها در مجاورت رود هريرود ( آريوس )

 

6 ) درانگيان در شمال غربي افغانستان كنوني

 

7 ) آراخوتيان در ناحيه رود هلمند و شاخه هاي آن در اطراق قندهار در افغنستان كنوني

 

8 ) باكتريان در دامنه هاي شمالي هندوكش تا كنار جيحون كه همان بلخ امروزي در افغانستان است

 

9 ) سغديان در ناحيه كوهستاني ميان جيحون و سيحون

 

10 ) خوارزميان در گستره خيوه

 

11 ) ماژگيان در كنار رود مارگوس يا مرغاب كه بيشتر در گستره مرو واقع در تركمنستان كنوني است .

12 ) ساگاژتيان واقع در زاگرس شرقي كه در سرزمينهاي پهناور شمال درياي مازندران ( كاسپين ) زندگي ميكنند .




اینک که من از دنیا می روم، بیست و پنج کشور جز امپراتوری ایران است و در تمامی این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان درآن کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترامند، جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این کشورها کوشا باشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آن ها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد.
اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور دریک زر در خزانه داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد، زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش تو باید به این حزانه بیفزایی نه این که از آن بکاهی، من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند، اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه بر گردان .
مادرت آتوسا ( دختر کورش کبیر ) بر گردن من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن .
ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن به وجود نمی آید و غله در این انبارها چندین سال می ماند بدون این که فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا این که همواره آذوغه دو یاسه سال کشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از این که غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خوار و بار استفاده کن و غله جدید را بعد از این که بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشک سالی شود .
هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافیست، چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمایند نخواهی توانست آنها را مجازات کنی چون با تو دوست اند و تو ناچاری رعایت دوستی نمایی.
کانالی که من می حواستم بین رود نیل و دریای سرخ به وجود آورم ( کانال سوئز ) به اتمام نرسید و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد، تو باید آن کانال را به اتمام رسانی و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آن قدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند .
اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا این که در این قلمرو ، نظم و امنیت برقرار کند، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی، با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند .
توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دوی آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم دروغگو را از خود بران. هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط مکن و برای این که عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند، قانون مالیات را وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ نمایی عمال حکومت زیاد با مردم تماس نخواهند داشت .
افسران و سربازان ارتش را راضی نگاه دار و با آنها بدرفتاری نکن، اگر با آنها بد رفتاری نمایی آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل کنند ، اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آن ها این طور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا این که وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند .
امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا این که فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتری حکومت خواهی کرد .
همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند .
بعد از این که من زندگی را بدرود گفتم ، بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کردم بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار ، اما قبرم را مسدود مکن تا هر زمانی که می توانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی من را آنجا ببینی و بفهمی که من پدرت پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کردم مردم و تو نیز خواهید مرد زیرا که سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد ، خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نخواهد ماند، اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی، غرور و خودخواهی بر تو غلبه نخواهد کرد، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی، بگو قبر مرا مسدود کنند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا این که بتواند تابوت حاوی جسدت را ببیند.
زنهار، زنهار، هرگز خودت هم مدعی و هم قاضی نشو، اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر کند، زیرا کسی که مدعیست اگر قضاوت کند ظلم خواهد کرد.
هرگز از آباد کردن دست برندار زیرا که اگر از آبادکردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت، زیرا قائده اینست که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود، در آباد کردن ، حفر قنات ، احداث جاده و شهرسازی را در درجه اول قرار بده .
عفو و دوستی را فراموش مکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت، ولی عفو باید فقط موقعی باشد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای .
بیش از این چیزی نمی گویم، این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو اینجا حاضراند کردم تا این که بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم مرگم نزدیک شده است .




موضوع :
داریوش بزرگ ,  , 

پس از مرگ بدنم را مومياي نكنيد و در طلا و زيور آلات و يا امثال آن نپوشانيد.
زودتر آنرا در آغوش خاك پاك ايران قرار دهيد تا ذره ذره هاي بدنم خاك ايران را تشكيل دهد.
چه افتخاري براي انسان بالاتراز اينكه بدنش در خاكي مثل ايران دفن شود.
از همه پارسيان و هم‌ پيمانان بخواهيد تا بر آرامگاه من حاضر گردند
و مرا از اينكه ديگر از هيچگونه بدي رنج نخواهم برد شادباش گويند.
به واپسين پند من گوش فرا داريد.
اگر مي‌خواهيد دشمنان خود را تنبيه كنيد، به دوستان خود نيكي كنيد
فرزندان من،دوستان من.من اكنون به پايان زندگي نزديك گشته‌ام
من آن را با نشانه‌هاي آشكار دريافته‌ام
وقتي درگذشتم مرا خوشبخت بپنداريد و كام من اين است كه اين احساس در كردار و رفتار شما نمايانگر باشد، زيرا من به هنگام كودكي ، جواني و پيري بخت‌يار بوده‌ام،
هميشه نيروي من افزون گشته است آن چنان كه هم امروز نيز احساس نمي‌كنم كه از هنگام جواني ناتوان‌ترم
من دوستان را به خاطر نيكويي‌هاي خود خوشبخت و دشمنانم را فرمان‌بردار خويش ديده‌ام.
زادگاه من بخش كوچكي از آسيا بود. من آنرا اكنون سربلند و بلندپايه باز مي‌گذارم.
اما از آنجا كه از شكست در هراس بودم ،خود را از خودپسندي و غرور بر حذر داشتم.
حتي در پيروزي هاي بزرگ خود ، پا از اعتدال بيرون ننهادم.
در اين هنگام كه به سراي ديگر مي‌گذرم، شما و ميهنم را خوشبخت مي‌بينم.
و از اين رو مي‌خواهم كه آيندگان مرا مردي خوشبخت بدانند.
مرگ چيزي است شبيه به خواب.
در مرگ است كه روح انسان به ابديت مي پيوندد و چون از قيد و علايق آزاد مي گردد به آتيه تسلط پيدا مي كند و هميشه ناظر اعمال ما خواهد بود
پس اگر چنين بود كه من انديشيدم، به آنچه كه گفتم عمل كنيد و بدانيد كه من هميشه ناظر شما خواهم بود ، اما اگر اين چنين نبود، آنگاه ازخداي بزرگ بترسيد كه در بقاي او هيچ ترديدي نيست
و پيوسته شاهد و ناظر اعمال ماست.
بايد آشكارا جانشين خود را اعلام كنم تا پس از من پريشاني و نابساماني روي ندهد.
من شما هر دو فرزندانم را يكسان دوست مي‌دارم ولي فرزند بزرگترم كه
آزموده‌ تر است كشور را سامان خواهد داد.
فرزندانم! من شما را از كودكي چنان پرورده‌ام كه پيران را آزرم داريد
و كوشش كنيد تا جوان‌تران از شما آزرم بدارند.
تو كمبوجيه، مپندار كه عصاي زرين پادشاهي، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت.
دوستان يك رنگ براي پادشاه عصاي مطمئن‌تري هستند.
همواره حامي كيش يزدان پرستي باش،اما هيچ قومي را مجبور نكن
كه از كيش تو پيروي نمايد و پيوسته و هميشه به خاطر داشته باش كه
هر كسي بايد آزاد باشد تا از هر كيشي كه ميل دارد پيروي كند.
هر كس بايد براي خويشتن دوستان يك دل فراهم آورد و اين دوستان را جز به نيكوكاري به دست نتوان آورد.از كژي و ناروايي بترسيد
اگر اعمال شما پاك و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد يافت ،
ولي اگر ظلم و ستم روا داريد و در اجراي عدالت تسامح ورزيد ،
ديري نمي انجامد كه ارزش شما در نظر ديگران از بين خواهد رفت و خوار و ذليل و زبون خواهيد شد
من عمر خود را در ياري به مردم سپري كردم.
نيكي به ديگران در من خوشدلي و آسايش فراهم مي ساخت و از همه شادي هاي عالم برايم لذت بخش تر بود.
به نام خدا و نياكان درگذشته‌ي ما، اي فرزندان اگر مي خواهيد مرا شاد كنيد نسبت به يكديگر آزرم بداريد.
پيكر بي‌جان مرا هنگامي كه ديگر در اين گيتي نيستم در ميان سيم و زر مگذاريد و هر چه زودتر آن را به خاك باز دهيد.
چه بهتر از اين كه انسان به خاك كه اين‌همه چيزهاي نغز و زيبا مي‌پرورد آميخته گردد .من همواره مردم را دوست داشته‌ام و اكنون نيز شادمان خواهم بود كه با خاكي كه به مردمان نعمت مي‌بخشد آميخته گردم.
هم‌اكنون درمي يابم كه جان از پيكرم مي‌گسلد.
اگر از ميان شما كسي مي‌خواهد دست مرا بگيرد يا به چشمانم بنگرد، تا هنوز جان دارم نزديك شود
و هنگامي كه روي خود را پوشاندم،از شما خواستارم كه پيكرم را كسي نبيند، حتي شما فرزندانم
از همه پارسيان و هم‌ پيمانان بخواهيد تا بر آرامگاه من حاضر گردند
و مرا از اينكه ديگر از هيچگونه بدي رنج نخواهم برد شادباش گويند.
به واپسين پند من گوش فرا داريد.
اگر مي‌خواهيد دشمنان خود را تنبيه كنيد، به دوستان خود نيكي كنيد




موضوع :
کوروش کبیر ,  , 




برچسب ها : عکس , عکس های ایران, ایران زیبا, ایران چهار فصل,

موضوع :
تاریخ ایران ,  , 

پیام سوسن شریعتی ( فرزند دکتر علی شریعتی ) در مورد پیامکهائی با مضمون شریعتی که چند وقتی ست گسترده شده این است : 

شريعتی چه اسطوره باشد و اين پيامک ها به قصد شكستش ارسال می شود ، چه دست‌های پنهان دست‌اندركار توطئه‌ای به قصد تخريب آدم محبوب و معتبری باشند ، هر دو مبارك است ! در شق اول بايد خوشحال بود كه بار ديگر شريعتی بهانه‌ای شده است برای برداشتن گامي به سوی گسترش فرهنگ تساهل و بردباری . در شق دوم معلوم می شود كه شريعتی تهديدی ست جدی و بايد بدلش ساخت به موضوع خنده . شريعتي در اين ميان ، اگر اسطوره نباشد كه خب با اين طنزها نمی شكند و اگر هم اسطوره باشد كه با اين توطئه‌ها اسطوره را نمی‌شود ، سرنگون كرد . بگذاريد حالشان را بكنند : نسل جوان باشد يا دست‌های پنهان ...

 

سخنان دکتر علی شریعتی:

 

قیمت هرکس به اندازه افق دید اوست

 

 

یک جامعه ی منحط اگر یک دین مترقی داشته باشد و آگاه نباشد , مترقی نمی شود ،

 

 

 

 

 بلکه دین مترقی را در سطح منحط خودش پائین می آورد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حکومت با زکات کاخ می سازد و کاخ سازی اش را در مسجد توجیه می کند . سرمایه داران حکومتی , با پول زکات چاق و چاق تر می شوند و در مساجد پیروزی شان را به رخ مردم می کشند .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 من با آنهایی که اکنون بنام دین زندگی میکنند، قدرت دارند، نفوذ دارند و رسمیت دارند، پیوندهای طبقه ای و اجتماعی ندارم! دلهره ندارم ازاینکه با من مخالفند! چیزی ندارم که آنها از من بگیرند، چیزی نمیخواهم که علاقه و تایید آنها باعث شود آنرا به من بدهند؛ نه از راه دین نان میخورم که نانم آجر شود، نه منبر دارم، نه محراب دارم، نه لباس روحانی! و نه عنوان و منصب دینی دارم، و نه موقعیت مذهبی! و نه مرید پولدار دارم و نه می جویم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در مملکتی که فقط دولت حق حرف زدن را دارد، هیچ حرفی را باور نکنید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

با همه چیز در آمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو 

 

 

 

 

در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش. 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چه هراسی بالاتر از این که کسی خود را در درون خویش گم کرده باشد ؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منتظر نمان پرنده ای بیاید و پروازت دهد , در پرنده شدن خویش بکوش

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خداوندا ، مگذار آنچه را که حق می دانم ، به خاطر آنچه که بد می دانند ،کتمان کنم.

 

 

 

 

 

 

 

 

در شگفتم که سلام آغاز هر دیداریست ، ولی در نماز پایان است . شاید این بدین معناست که پایان نماز ، آغاز دیدار است...





برچسب ها : دکتر شرعتی, بزرگان ایران,


صفحه قبل 1 ... 52 53 54 55 56 ... 57 صفحه بعد

دریافت کد رتبه جهانی سایت و وبلاگ